نامهها 
تاریخ نخستین خوانش: ماه دسامبر سال 2001 میلادی
عنوان: نامه ها؛ نویسنده: سید علی صالحی؛ تهران، نشر دارینوش، 1375؛ در 38 ص؛ شابک: 9645563119؛ موضوع: شعر فارسی از نویسندگان ایرانی - قرن 20 م
عنوان: نامه ها: متن کامل رسالات ری را از 1360 تا 1367 هجری خورشیدی؛ نویسنده: سید علی صالحی؛ تهران، علمی، 1378؛ در 391 ص؛ شابک: 9644050665؛ عنوان روی جلد: متن کامل نامه ها ری را؛ چاپ دوم 1380؛ چاپ سوم 1386؛ موضوع: شعر فارسی از نویسندگان ایرانی - قرن 20 م
داستان يک استکان شکسته
طعم عزيز قند و نعناع، نمازهای طولانیِ پدربزرگ، عطر پسينْسایِ دوره ی مورت، دِنگا دِنگِ دلنشين زنگوله ای ... گاهی، بيشه ی نی و گلهای مامَدان و ماه، ماه ... که يک شب آمد آن بالایِ نه دور از بامِ آبادی «مَرغا»، و من چهقدر دلم چِر میزد يک چيزی بگويم، يک حرفِ ساده ی قشنگ، اما درنگِ ندانستن نمیگذاشت، کلمه کم میآوردم
اولِ اولِ شب بود آن شبِ ماه، يادم ترا فراموش، که ماه ميان پياله ی پُر آب، مسين و مانوس و بیقرار مینمود، و يک چيز ديگر، يک حال غريب، حسی وهم انگيز و آوازی نه از آدمی، آوازی که از يک جای دور! پَرَکَم رفته بود، داشتم میشنيدم آن همه را هوا به هوا، هوای خُردْخوابیِ بهارانه بود به پنجمين سالِ نورستگی، بالای بام کاهگلی خانه ای بوديم که از پدربزرگِ پدرم به ما رسيده بود. گفتم: «دا ... دا، ای يَشْنی!؟» مادرم گفت: «من آوازی نمیشنوم، اين حدودها پُر از قافله ی جن است. شايد يکیشان گُم کرده ای دارد. گوشهايت را سِفت بگير که نشنوی، وَاِلا میآيند ترا هم مثل ماهِ بختِ سياهم - عبدالله - میبرند!» پاييز سال پيش، عبدالله، جُفتِ کوچکترِ من ... مرده بود به قتل عام حصبه ی 1339 خورشيدی، و من نمیخواستم کسی جای برادر کوچکم بخوابد، شبها بالشِ هفتگُلِ خلال و پونه اش را پنهانی بو میکردم: «يادم تو را فراموش!»ا
همان سال، سالِ هزاره ی همان آوازِ بیهوا، شهريور ماه، پسينِ پونه آلوده ی پر سايه ساری، ما سايه هامان را از آن همه چَم و بَمِ بی بديل برچيديم و به اجبار زادرودِ خاطره خيزِ دامنگيرِ خويش را ترکِ ماتَرَک کرديم. پياده از پیِ پدر و مادری که به شدت يکديگر را دوست میداشتند، و اين راز را به روشنی میفهميدم، هر کدام میکوشيد ديگری را دلداری دهد، اما کنده شديم از آن همه شبِ روشن و روزانِ رويا و رهايی. تمامِ شب، ماه غمگينترين راه بَلَدِ ما بود، تا صبح روز بعد که به «ام.آی.اس» مسجد سليمان رسيديم. دياری که بیهيچ ديده پوشی، انتهایِ بیراهِ جهان مینمود: بوی قير سوخته و سوزن سوزنِ آفتابی بداخلاق، برهوتی برهنه، پير، بی پوزار، چيل و چُروک، بيشه ی بادهای سرخ، برچْ برچِ بَنگلِه های شرکت نفت، تريلی کهنسالی از نسل نفت و زوزه و حوصله که هی میرفت و دور نمیشد، و مردی سرخ موی و تکيده که به استقبالِ خسته ترين بازماندگانِ متواریِ ايلِ انار و اسب و آب و بوسه و گندم آمده بود: سيدمرادخان، دايیِ پدرم بود
یادم ترا فراموش! «کاش آن شب گوشهايم را نمیگرفتم، کاش آواز قافله ی جن را» میشنيدم، آوازی عجيب که گُم شده ای را میطلبيد، آوازی که انگار از فراسویِ فهم آدمی میآمد، حس و هوای آن هنوز با من است، اما کلماتش ... کلماتش را به ياد نمیآورم، و اين سی سالِ اخير هرچه سروده و میسرايم - به گونه ای عاری از اراده ی روزمره - به خاطر رسيدن به آن کلمات و همان آواز غريبی است که شبی در «مَرغا» بالای بامِ بلندِ پُر از ماه و ستاره شنيدم: شعر ... برای من، اتفاقی جز بازسرايیِ همان آوازِ اَزَلی و همان ترانه ی لَم يَزَلی نبوده و نيست
س.ع.صالحی - تهران 1378 خورشيدی
گزینش: ا. شربیانی
حال همه ما خوب است اما تو باور مکن
سید علی صالحی با سبک خاص خودش توی شعر گفتن که به سبک "شعر گفتار" مشهور شده توی دل خیلی ها جا باز کرده. به طور کلی اگر با سبکش ارتباط برقرار کنی خیلی نوشته هاش دلنشین میشه هر چند بعضی از شعرهاش بیش از حد حالت انتزاعی پیدا کرده. به نظر من کتاب "نامه ها" مجموعه ای از بهترین شعرهاشه.

واقعا لذت ميبرين
میگويند باران میآيداما من نمیبينمزير چتری از ترديد میگذرمهمه جا رابوی نوعی شقايق پُر کرده است!اصلا به من چه که شبتمثيل ظلمت استظلمت گاهی بينالطلوعين میآيد!و بامدادواژهای بود که از آنتنها شاعری خسته مانده است.شتاب نکناز نسيما هم برايت خواهم نوشتدخترم دندان درآورده استديریست معنی نان را میفهمدبيست سال ديگربه او خواهم گفت:اين شعر نيستکه نان را قسمت میکنداين نان استکه شاعران را تقسيم کرده است!
دارم هی پا به پای نرفتن صبوری میکنمصبوری میکنم تا تمام کلمات عاقل شوندصبوری میکنم تا ترنم نام تو در ترانه کاملتر شودصبوری میکنم تا طلوع تبسم تا سهم سایه تا سراغِ همسایه...صبوری میکنم تا مَدار مُدارا مرگ...تا مرگ خسته از دقالباب نوبتمآهسته زیر لب... چیزی حرفی سخنی بگویدمثلاً وقت بسیار است و دوبار باز خواهم گشت!هِه! مرا نمیشناسد مرگیا کودک است هنوز / و یا شاعران ساکتند!حالا برو ای مرگ برادر ای بیم سادهی آشناتا تو دوباره بازآییمن هم دوباره عاشق خواهم شد
سلامحال همه ی ما خوب استملالی نیست جز گم شدن گاه به گاه خیالی دورکه مردم به آن شادمانی بی سبب می گویند...
سیدعلی صالحی
Paperback | Pages: 391 pages Rating: 3.97 | 485 Users | 31 Reviews

Specify Books In Pursuance Of نامهها
Original Title: | نامهها |
ISBN: | 9645563119 (ISBN13: 9789645563119) |
Edition Language: | Persian |
Setting: | Iran, Islamic Republic of |
Description To Books نامهها
Name-ha = The Letters, Seyed Ali Salehiتاریخ نخستین خوانش: ماه دسامبر سال 2001 میلادی
عنوان: نامه ها؛ نویسنده: سید علی صالحی؛ تهران، نشر دارینوش، 1375؛ در 38 ص؛ شابک: 9645563119؛ موضوع: شعر فارسی از نویسندگان ایرانی - قرن 20 م
عنوان: نامه ها: متن کامل رسالات ری را از 1360 تا 1367 هجری خورشیدی؛ نویسنده: سید علی صالحی؛ تهران، علمی، 1378؛ در 391 ص؛ شابک: 9644050665؛ عنوان روی جلد: متن کامل نامه ها ری را؛ چاپ دوم 1380؛ چاپ سوم 1386؛ موضوع: شعر فارسی از نویسندگان ایرانی - قرن 20 م
داستان يک استکان شکسته
طعم عزيز قند و نعناع، نمازهای طولانیِ پدربزرگ، عطر پسينْسایِ دوره ی مورت، دِنگا دِنگِ دلنشين زنگوله ای ... گاهی، بيشه ی نی و گلهای مامَدان و ماه، ماه ... که يک شب آمد آن بالایِ نه دور از بامِ آبادی «مَرغا»، و من چهقدر دلم چِر میزد يک چيزی بگويم، يک حرفِ ساده ی قشنگ، اما درنگِ ندانستن نمیگذاشت، کلمه کم میآوردم
اولِ اولِ شب بود آن شبِ ماه، يادم ترا فراموش، که ماه ميان پياله ی پُر آب، مسين و مانوس و بیقرار مینمود، و يک چيز ديگر، يک حال غريب، حسی وهم انگيز و آوازی نه از آدمی، آوازی که از يک جای دور! پَرَکَم رفته بود، داشتم میشنيدم آن همه را هوا به هوا، هوای خُردْخوابیِ بهارانه بود به پنجمين سالِ نورستگی، بالای بام کاهگلی خانه ای بوديم که از پدربزرگِ پدرم به ما رسيده بود. گفتم: «دا ... دا، ای يَشْنی!؟» مادرم گفت: «من آوازی نمیشنوم، اين حدودها پُر از قافله ی جن است. شايد يکیشان گُم کرده ای دارد. گوشهايت را سِفت بگير که نشنوی، وَاِلا میآيند ترا هم مثل ماهِ بختِ سياهم - عبدالله - میبرند!» پاييز سال پيش، عبدالله، جُفتِ کوچکترِ من ... مرده بود به قتل عام حصبه ی 1339 خورشيدی، و من نمیخواستم کسی جای برادر کوچکم بخوابد، شبها بالشِ هفتگُلِ خلال و پونه اش را پنهانی بو میکردم: «يادم تو را فراموش!»ا
همان سال، سالِ هزاره ی همان آوازِ بیهوا، شهريور ماه، پسينِ پونه آلوده ی پر سايه ساری، ما سايه هامان را از آن همه چَم و بَمِ بی بديل برچيديم و به اجبار زادرودِ خاطره خيزِ دامنگيرِ خويش را ترکِ ماتَرَک کرديم. پياده از پیِ پدر و مادری که به شدت يکديگر را دوست میداشتند، و اين راز را به روشنی میفهميدم، هر کدام میکوشيد ديگری را دلداری دهد، اما کنده شديم از آن همه شبِ روشن و روزانِ رويا و رهايی. تمامِ شب، ماه غمگينترين راه بَلَدِ ما بود، تا صبح روز بعد که به «ام.آی.اس» مسجد سليمان رسيديم. دياری که بیهيچ ديده پوشی، انتهایِ بیراهِ جهان مینمود: بوی قير سوخته و سوزن سوزنِ آفتابی بداخلاق، برهوتی برهنه، پير، بی پوزار، چيل و چُروک، بيشه ی بادهای سرخ، برچْ برچِ بَنگلِه های شرکت نفت، تريلی کهنسالی از نسل نفت و زوزه و حوصله که هی میرفت و دور نمیشد، و مردی سرخ موی و تکيده که به استقبالِ خسته ترين بازماندگانِ متواریِ ايلِ انار و اسب و آب و بوسه و گندم آمده بود: سيدمرادخان، دايیِ پدرم بود
یادم ترا فراموش! «کاش آن شب گوشهايم را نمیگرفتم، کاش آواز قافله ی جن را» میشنيدم، آوازی عجيب که گُم شده ای را میطلبيد، آوازی که انگار از فراسویِ فهم آدمی میآمد، حس و هوای آن هنوز با من است، اما کلماتش ... کلماتش را به ياد نمیآورم، و اين سی سالِ اخير هرچه سروده و میسرايم - به گونه ای عاری از اراده ی روزمره - به خاطر رسيدن به آن کلمات و همان آواز غريبی است که شبی در «مَرغا» بالای بامِ بلندِ پُر از ماه و ستاره شنيدم: شعر ... برای من، اتفاقی جز بازسرايیِ همان آوازِ اَزَلی و همان ترانه ی لَم يَزَلی نبوده و نيست
س.ع.صالحی - تهران 1378 خورشيدی
گزینش: ا. شربیانی
List Appertaining To Books نامهها
Title | : | نامهها |
Author | : | سیدعلی صالحی |
Book Format | : | Paperback |
Book Edition | : | Anniversary Edition |
Pages | : | Pages: 391 pages |
Published | : | 2001 by دارينوش (first published 1993) |
Categories | : | Poetry |
Rating Appertaining To Books نامهها
Ratings: 3.97 From 485 Users | 31 ReviewsWeigh Up Appertaining To Books نامهها
سید علی صالحی یکی از شاعران مورد علاقه من و اشعارش همیشه دلنواز و زیباترینراستی خبرت بدهم خواب دیده ام خانه ای خریده امبی پرده بی پنجره بی در بی دیوار . . . هی بخند !بی پرده بگویمت فردا را به فال نیک خواهم گرفتدارد همین لحظه یک فوج کبوتر سپید از فراز کوچه ما می گذردباد بوی نامه های کسان من می دهدیادت می آید رفته بودی خبر از آرامش آسمان بیاوری نه ری را جان !نامه ام باید کوتاه باشد ساده باشد بی حرفی از ابهام و آینه از نو برایت می نویسمحال همه ما خوب استاما تو باور مکن***بیا برویم رو به رویحال همه ما خوب است اما تو باور مکن
سید علی صالحی با سبک خاص خودش توی شعر گفتن که به سبک "شعر گفتار" مشهور شده توی دل خیلی ها جا باز کرده. به طور کلی اگر با سبکش ارتباط برقرار کنی خیلی نوشته هاش دلنشین میشه هر چند بعضی از شعرهاش بیش از حد حالت انتزاعی پیدا کرده. به نظر من کتاب "نامه ها" مجموعه ای از بهترین شعرهاشه.

واقعا لذت ميبرين
میگويند باران میآيداما من نمیبينمزير چتری از ترديد میگذرمهمه جا رابوی نوعی شقايق پُر کرده است!اصلا به من چه که شبتمثيل ظلمت استظلمت گاهی بينالطلوعين میآيد!و بامدادواژهای بود که از آنتنها شاعری خسته مانده است.شتاب نکناز نسيما هم برايت خواهم نوشتدخترم دندان درآورده استديریست معنی نان را میفهمدبيست سال ديگربه او خواهم گفت:اين شعر نيستکه نان را قسمت میکنداين نان استکه شاعران را تقسيم کرده است!
دارم هی پا به پای نرفتن صبوری میکنمصبوری میکنم تا تمام کلمات عاقل شوندصبوری میکنم تا ترنم نام تو در ترانه کاملتر شودصبوری میکنم تا طلوع تبسم تا سهم سایه تا سراغِ همسایه...صبوری میکنم تا مَدار مُدارا مرگ...تا مرگ خسته از دقالباب نوبتمآهسته زیر لب... چیزی حرفی سخنی بگویدمثلاً وقت بسیار است و دوبار باز خواهم گشت!هِه! مرا نمیشناسد مرگیا کودک است هنوز / و یا شاعران ساکتند!حالا برو ای مرگ برادر ای بیم سادهی آشناتا تو دوباره بازآییمن هم دوباره عاشق خواهم شد
سلامحال همه ی ما خوب استملالی نیست جز گم شدن گاه به گاه خیالی دورکه مردم به آن شادمانی بی سبب می گویند...
0 Comments:
Post a Comment
Note: Only a member of this blog may post a comment.